سازمانها به خصوص سازمانهای بازرگانی باید نگاه ویژهای روی ارزش خود داشته باشند. در نهایت آنچه که «ارزش» را میسازد باید نگاه بازاری داشته باشد؛ زیرا ارزش یک واژه با بار مالی است. به هر حال، آنچه که در پشت یک شرکت قرار میگیرد، موضوع مذاکره است و در مورد پاسخ به این موضوع، نگاههای متفاوتی وجود دارد. اهمیت این مذاکره این است که یک درک درست از پایه ارزش مالی یک شرکت به مدیریت درست آن منجر میشود. در اینجا قصد داریم راههای گوناگون توصیف ارزش یک شرکت و مهمترین دارایی یک شرکت که دانش است را بررسی کنیم. تحقیق بازاری راهی مهم در ساخت دانش خود است به خصوص در مورد برندها و نوع بازاری که در آن تجارت میکند. بنابراین، نقش دانش در ارزش یک شرکت مهم است تا بتوان هدف انجام تحقیق در بازار را به سرانجام رساند. در زیر به مسائل اصلی اشاره میکنیم:
- راههای متفاوتی برای ارزیابی ارزش یک شرکت وجود دارد؛ اما در نهایت این از دانشی که دارد نشأت میگیرد.
- تحقیق بازاری راهی مهم در رشد دانشی یک شرکت است.
- دانش به صورت «غیرضمنی» مفهومگذاری میشود. اخیراً واژه «دانش ضمنی» برای توصیف نوعی از دانش استفاده میشود که قابل فهم و آسان است.
- سازمانها به طور زیاد برای مدیریت دانش خود تلاش میکنند و این کار را از دو طریق انجام میدهند: مسیر مکانیکی که به زیرساختار وسیع IT وابسته است و مسیر ارگانیک که در تلاش است از روشهای مدیریت فرهنگی استفاده کند. به نظر میرسد هر دو روش برای رسیدن به موفقیت لازم است.
- اکثر سازمانها روی مقادیر کار میکنند و بر فرآیندها تأثیر دارند. از اعداد برای ارزیابی و توجیه تغییر در سازمان استفاده میکنند و این نوع خاصی از فرد را به سازمان جلب میکند. چیزهایی که بتوان توسط با عدد بیان کرد به سادگی قابل کدگذاری هستند و اساساً سازمانها با اطلاعات غیرضمنی کار میکنند.
- سیستم ISO 9001، یک سیستم کیفیت است که به دنبال رشد دانش سازمان از طریق شناسایی اطلاعات است. این سیستم اساساً اهمیت نقش اطلاعات مفهومی را در راهبری یک سازمان رد میکند.
- تصمیماتی که سازمانها با آنها روبرو میشوند، پیچیدهتر میشود و نیاز است که آنها در یک مسیر مفهومیتر گام بردارند. این بدین معنا است که یک رشد در نوع تحقیق بازاری وجود دارد که این نوع اطلاعات را با نام تحقیق کیفی تغذیه میکند.
ارزش شرکت و کسب قدرت
ارزش یک شرکت آنچه است که مردم حاضرند بابت آن پول پرداخت کنند. از این به عنوان ارزش بازاری شرکت نام برده میشود که برای یک شرکت ارزشی است که در بازار سهام دیده میشود. ارزش بازار اکثراً به ظرفیت فعلی و آینده در کسب درآمد شرکت مرتبط است که برای ریسک موجود در کسب و کارهای خاص تنظیم میشود. ارزش بازار شرکت ممکن است بزرگتر، مشابه یا کمتر از پولی باشد که در آن سرمایهگذاری شده باشد. مغایرت به این دلیل است که محاسبهای که به ارزشگذاری شرکت منجر میشود به صورت مستقیم این سرمایهگذاری را در نظر نمی گیرد و فقط نتیجه آن را لحاظ میکند.
پولی که در شرکت سرمایهگذاری میشود متشکل از داراییهای ثابت (مانند کارخانهها)، داراییهایی که پیشران کسب و کار هستند (مانند مواد خام، سهام موجود فروخته نشده)، داراییهای شناور (نقدینگی، و سرمایهگذاریها) است. اگر شرکت مدیریت نادرستی داشته باشد، بازگشت سرمایه پایینی خواهد داشت و از اینرو ارزش بازار پایینی دارد.
انواع مختلف دارایی
گرچه ارزش دارایی یک شرکت از نظر مالی به صورت واضح تعریف میشود، بهتر است از واژه «دارایی» استفاده است. در ذیل به انواع دارایی اشاره میشود:
- ارزش دارایی برند
اخیراً در مطالعهای مشخص شده است که شرکتها دارای ارزش بزرگتر از آن چیزی که به نظر میرسد دارند و آن به دلیل برندشان است. مالکیت برند فقط یک جنبه درآمدهای بالقوه آینده شرکت است، بنابراین، همواره به صورت غیرمستقیم لحاظ میشود، اما اکثر شرکتها به صورت مستقیم برندشان را ارزشگذاری میکنند. در شرکتهای کوچک، از آن تحت عنوان «سرقفلی» نام میبرند. ایده افزودن برند به ترازنامه به نظر در حال حاضر کم رنگ شده است؛ اما باید برند را در دارایی پنهان دید.
- امتیاز انحصاری
برخی شرکتها دارای ارزش هستند؛ زیرا داراییهای غیرملموس مانند توافقهای تجاری یا حق ثبت اختراع دارند به گونهای که حقی در اختیار دارد که دیگران از آن محروم هستند و به آنها حق انحصاری میدهد. حقوق معنوی نیز به عنوان ارزش محسوب میشوند. دیگر شرکتها دارای فرآیندهای پنهانی هستند که به صورت قانونی حمایت نمیشوند و در دسترس دیگران نیست و از اینرو به آنها امکان انجام کارهایی را میدهد که دیگران از آن ناتوان هستند.
- مشتریان
در سالهای اخیر مشاهده است که مشتریان یک شرکت بزرگترین دارایی شرکت است. این به ایده مدیریت ارتباط با مشتری منجر شده است. این ایده بحث میکند که توجه ویژهای به خصوص به مشتریان باید بشود که بیشترین قسمت کسب و کار یک شرکت هستند. به هرحال، برای «دانستن» مشتریان و داشتن پایگاه دادهای از آنها بسیار مهم است. این پایگاه داده دارای ارزش زیادی برای یک شرکت و حتی رقیبان اوست.
- کارمندان
در 10 سال گذشته یا حتی بیشتر، صحبت از کارکنان یک شرکت به عنوان بزرگترین داراییهایشان متداول شده است. به طور معمول، این شرکتها در ارائه خدمات به مشتری فعالیت دارند و همین موجب به وجود آمدن ایدههای مشتریمداری شود. ایدههای اولیه مشتریمداری در جهان بدین صورت بود که کارمند باید مثل روبات عمل کند «روز خوبی داشته باشید!» یا پاسخ تلفن را در سریعترین زمان دهد و بگوید «لطفاً پشت خط بمانید!». امروزه معمولاً مشتریمداری کارمند بدین صورت شناخته میشود که معمولی و آزادانه عمل کند و به آنها فرصت و قدرت داده شود تا کارهای خلاقانه بیافرینند. انجام این کار در عمل مشکل است و رهیافتی که اکثراً پیشنهاد میشود ایجاد یک فرهنگ با ارزشهایی است که کارمند میتوان در مورد انسجام و سازگاری در رفتار خارج از قاعده صفر و یک است. این چیزی است که طبیعتاً در کسب و کارهای کوچک در زمانی که کارمند اختیار از رئیس خود میگیرد دیده میشود. البته این روند برای یک شرکت بزرگ خیلی دشوار است.
- فرهنگ
مدیریت فرهنگی به عنوان راهی برای هم راستا کردن اهداف کارمندان و بهبود اثرگذاریاشان از طریق ساخت یک محیط تعاملی بیان میشود. در نهایت همه اینها در راستای رسیدن به رهبری و تعالی است. از طرفی آموزش کارکنان هزینه بر است. اعتقاد بر این است که محیط فرهنگی مثبت ایجاد شود که افراد تازه استخدام شده به ارزش شرکت احترام بگذارند و اگر نمیتوانند آن را ترک کنند. اخیراً، شرکتها اغلب کارکنان ردهبالایشان را برای مدت طولانی نگه میدارند. در این حالت، دستیابی به فرهنگ خوداصلاحی اصولاً ممکن میشود. به هر حال، کارمند انعطافپذیر بیشتر مد نظر است.
علاوه بر موارد فوق، دانش نیز امروزه به این لیست افزوده شده است. وجود پیکره دانش در یک سازمان منحصر به فرد است و این چیزی است که یک شرکت را از رقیبانش جدا میسازد. مشاهده این داراییها از دیدگاه تأمینکنندگان تحقیق در بازار به دلیل اینکه آنها قسمتی از شرکت هستند خیلی مهم است.
انواع دانش
اخیراً توجه زیادی به ایده مدیریت دانش شده است و تفکیکی مهم بین مفاهیم دانش غیرضمنی (قابل رمزگذاری و نوشتن) و دانش ضمنی (که به سادگی تصور میشود و در بین مردم یا فرهنگ یک سازمان یافت میشود) انجام شده است. عبارت «دانش ضمنی» از مسائلی نشأت میگیرد که قابل لمس و عینی باشد ولی هنوز قابل رمزگذاری نیست. به هرحال، معنی این واژه در حال گسترده شدن است و به نوع مفهومی و انتزاعی دانش اشاره دارد. عملکردهای موجود در سازمانها عمدتاً با یکی از این نوع دانش سر و کار دارد. برخی از افراد از کار کردن از نوع قابل لمس و عینی راضیاند و برخی نیز از نوع انتزاعی و مفهومی رضایتمندی دارند. افراد به صورت طبیعی به عملکردهایی سوق مییابند که در حوزه دانش باشند و بیشترین رضایتمندی در آنها دیده میشود.
مدیریت دانش
شرکتها همواره در تلاش برای مدیریت کردن دانش بودهاند و آن را شکلی از مهارتها، ارتباطات و خرد میبینند. بنابراین، هیچ چیز جدیدی پشت مدیریت دانش نیست. بنابراین، آنچه که جدید است اینکه حجم اطلاعات به صورت زیادی در چند سال گذشته رشد کرده است و فناوری رایانه تا مرحلهای پیش رفته است که بتوان این اطلاعات را بهتر مدیریت کرد. به علاوه، ارتباط بسیار بهتر شده است، از اینرو، دانش (اگر دارای ارزش باشد) به صورت مؤثرتری انتقال مییابد.
برخی سیستمهای به وجود آمده کیفیت مانند ISO 9000 در تلاش هستند تا دانش ضمنی یک سازمان را به غیرضمنی تبدیل کنند. استاندارد ISO 9000 برای کمک به سازمانها جهت کاستن از نرخ خطاها در رساندن یک ویژگی مورد نظر به وجود آمده است. چنین خطاهایی از ناسازگاری استفاده از دانش ضمنی مورد استفاده در معنی واقعی واژه (اطلاعاتی که هنوز کدگذاری نشدهاند) نشأت میگیرد. استاندارد ISO 9000 شامل تعیین خروجی مورد نظر (کیفیت کالا)، نوشتن کلیه دستورالعملهایی که باید برای رسیدن به یک ویژگی خاص دنبال شوند و استقرار سیستم ردگیری برای اطمینان از اجرای دستورالعملهای اجرایی است.
سیستمهای مدیریت کیفیت کل (TQM) در محیطهای ساخت و تولید بسیار مؤثر هستند. بنابراین، در مکانهایی که TQM آنچنان مؤثر نیست بیشتر مستعد داشتن اطلاعات ضمنی از مفهوم پیشرفته (یا همان اطلاعات مفهومی) نسیت به شرکتهای تولید هستند. به هرحال، دلایل بنیادین و روانشناسی برای موفقیت کمتر در محیطهای غیرتولیدی وجود دارد. افراد مایل نیستند که دانش خصوصی خود را به غیرضمنی تبدیل کنند چون از اهمیت صوری و حس هویت افرادی آنها میکاهد.
مدیریت دانش مکانیکی
مدیریت دانش میتواند دو شکل به خود گیرد. اولین شکل آن «مسیر کتابخانهای» با استفاده از سیستمهای رایانهای برای جمعآوری اطلاعات پراکنده (داخلی و خارجی) است و به صورت خودکار اطلاعات مرتبط را به گروهی از افراد شناخته شده در سازمان تغذیه کند. اطلاعات اشتراکی توسط گروه نوعی از جنبه مهم مدیریت دانش است. این کار باعث میشود که افراد موجود در سازمان بدانند که چه کسی در سازمان دارای علائق مشترکی با آنها است و از اینرو به صورت مستقیم با یکدیگر در هنگام مواجه با یک مشکل ارتباط برقرار کنند. گرچه ایجاد اینگونه شبکه افراد با کمک رایانه حاصل برخی از این سیستمها است، اما از نظر ساختاری به مانند ساختار تار عنکوبی وب است.
مدیریت دانش ارگانیک
دومین راه مدیریت دانش فرهنگی است و شامل یافتن قوانین جمعبندی مفیدی است که شناسایی و استفاده آنها راحت است. از نظر ساختاری بر اساس ایدههایی است که تحت لوای قابل درک سیستمهای زیستی با ایده «ارگانیک» تا «مکانیکی» به وجود آمدهاند. کل این ناحیه از مدیریت دانش دشوار است زیرا به صورت فازی عمل میکند. بنابراین، خطری وجود دارد که ایده «مدیریت دانش» غیرمتمرکز شود و معنی مفهومی مفید خود را از دست دهد. به همین دلیل، تفکر در مورد نواحی دانش جداگانه آسانتر است و آن ناحیه موجود در بازاریابی است.
گرچه، داراییهای یک سازمان از نظر مالی باید شفاف باشد، بسط این موضوع به دیگر نواحی نیز به نظر ثمربخش میرسد. در حال حاضر این عقیده وجود دارد که دانش دارایی نهایی یک سازمان است و این دانش به سه ناحیه عمده تقسیم میشود: دانش غیرضمنی صوری، دانشی که میتواند غیرضمنی شود اگر که بخواهد دیده شود، و دانش مفهومی. مدیریت دانش بسیار مهم است. تحقیق در بازار، دانش را به یک سازمان تزریق میکند حال چه از نوع تجاری یا غیرتجاری و از اینرو، دارایی لازم را به سازمان میآورد. به دلیل نشت دانش به دلیل تعدیل نیروها (داوطلبانه و یا اجباری)، تحقیق در بازار در آینده مهم میشود.
برداشت مطلب با ذکر منبع مجاز است.